این قصهی یه عروسک گربه و یه گلدون زنبقه که از پشت شیشه و پردهی اتاق ساختمونهای روبهروی دوطرف خیابون، سایهی همدیگه رو میبینن و یک روز که میفهمن اوضاع خیلی خرابه، تصمیم میگیرن تا باهم برن و طبیعت رو نجات بدن.
پ.ن: این که آیا واقعاً در آخر میتونن موفق به انجام این کار بشن یا نه، بهنظرم اهمیتی نداره. مهم اینه که تصمیم میگیرن تا باهم این کار رو انجام بدن. یه عروسک گربه و یه گلدون زنبق؛ کنار هم! همین بس نیست؟
- تاریخ : دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۰۳
- ساعت : ۰۱ : ۱۰
- نظرات [ ۳ ]