«سبزبیشه»

اصل مقصود است.

"«این سخن برای آن کس است که او به سخن محتاج است که ادراک کند. اما آن که بی‌سخن ادراک کند، با وی چه حاجت سخن است؟ آخر، آسمان‌ها و زمین‌ها همه سخن است پیش آن کس که ادراک می‌کند و زاییده از سخن است. پیش آن که آواز پست را می‌شنود، مشغله و بانگ چه حاجت باشد؟»

مقالات مولانا (فیه ما فیه)؛ مدرس صادقی؛ نشر مرکز. "

.............

خیلی وقته به این فکر می‌کنم که کلمات گاهی واقعاً کافی نیستن و کم می‌آن انگار. و چقدر خوب می‌شد که می‌تونستیم گاهی باهم بدون نیاز به کلمه یا زبان صحبت کنیم. یکجور زبان سکوت. 

منظورم این نیست که صحبت کردن خوب نیست، نه. اتفاقاً همین صحبت نکردن، خیلی وقت‌ها چیز خوبی نیست. منظورم نوعی از صحبته که نیاز به کلمه نداشت. یکجور انتقال منظور و پیام بدون کلمه. مثل چیزی که گاهی با نگاه و یا لمس اتفاق کردن اتفاق می‌افته و معناش قابل دریافته. یکجورایی همون فهمیده شدن/فهیمدن بدون گفتن.

این چند خط اول یکی از مقالات مولانا رو که می‌خوندم باعث شد یاد این فکر بیافتم باز هم. عنوان هم عنوان همون مقاله‌ست.

............

 

پ.ن: پست قبلی رو فرصت کنم ادامه می‌دم. و به‌جای ویرایش دوباره پستش می‌کنم که دوباره بالا بیاد.

پ.ن۲: فرصتی هم بشه دستی به ظاهر اینجا خواهم کشید. :دی

Unborn ..
۱۵ مرداد ۰۱ , ۱۰:۲۱

به نظرت اگر در آینده قادر بشیم خودآگاهی مون رو به کامپیوتر انتقال بدیم و در واقع خوداگاهی هامون رو به هم وصل کنیم، میتونیم به کلمه پیروز بشیم؟ 

پاسخ :

راستش آره فکر می‌کنم. به فرض اتفاق همچین چیزی،‌ ارتباط ذهنی ما می‌تونه به شکل جزئی از یه سیستم کامپیوتری بشه که در سطح مداری/نورونی با هم تبادل داده بکنن و دیگه چه نیازی به کلمه هست! ولی اینکه چقدر همچین چیزی در واقعیت دیر یا زود اتفاق بیافته یا نه خب بحث دیگه‌ست. چون هنوز خیلی راهه تا جایی که می‌دونم.
کلاً این بحث وصل شدن مغز وکامپیوتر بهم، خیلی بحث عجیب و غریبیه! هر وقت بهش فکر می‌کنم واقعاً متعجب می‌شم که یعنی چه اتفاقاتی می‌تونه بیافته در آینده و چی می‌‌تونه بشه. مثلاً فرض کن بشه خاطرات و حافظه رو هم به اشتراک گذاشت و کلی چیز دیگه... خیلی عجبیه!

پ.ن: فکر کن یکی مثلاً از پونصد سال دیگه این مکالمه‌ی ما رو بخونه و با خودش بگه اونموقع چقدر همچین چیز عادی‌ای براشون عجیب بوده! :)))
Unborn ..
۱۷ مرداد ۰۱ , ۰۹:۲۹

هوم. به نظر منم همینطوره. 

فکر کنم اون موقع می تونیم به فراموشی هم پیروز بشیم. چون حافظه دیگه مغز ما نیست، میتونه روی یه مموری ذخیره بشه و هر موقع خواستیم بهش دسترسی داشته باشیم. یا حتی حافظه مون رو دلخواه حذف کنیم. 

زبان چطور؟ اگر از کلمه بگذریم و به مفهوم صرف برسیم، زبان هم عملا بی استفاده میشه، نه؟ 

 

پ.ن: آره! چقدر به ما می خندن!

پاسخ :

آره منم همین فکر رو می‌کنم. و چقدر عجیب می‌شه!

اممممم راستش آره، اینطور به‌نظر میاد. ولی نمی‌‌دونم بازم، شاید جور دیگه‌ای استفاده ازش ادامه داشته باشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan