سبزبیشه

خواب طولانی.

این روزها - تا اوایل خرداد.

کاش زیر درخت انجیری برای من هم به‌اندازه‌ی لحظه‌ای جایی باشد.

آغوش نرم چمن.

آزمودی عقل دوراندیش را.

در میان انبوه تفاله‌های خاطرات.

یک عصر بهاری خیلی خیلی معمولی‌.

این روزها - تا اواسط اردیبهشت.

برای تو.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

گربه و زنبق.

این قصه‌ی یه عروسک گربه و یه گلدون زنبقه که از پشت شیشه و پرده‌ی اتاق ساختمون‌های روبه‌روی دوطرف خیابون، سایه‌ی همدیگه رو می‌بینن و یک روز که می‌فهمن اوضاع خیلی خرابه، تصمیم می‌گیرن تا باهم برن و طبیعت رو نجات بدن.

پ.ن: این که آیا واقعاً در آخر می‌تونن موفق به انجام این کار بشن یا نه، به‌نظرم اهمیتی نداره. مهم اینه که تصمیم می‌گیرن تا باهم این کار رو انجام بدن. یه عروسک گربه و یه گلدون زنبق؛ کنار هم! همین بس نیست؟

  • نظرات [ ۳ ]
Designed By Erfan Powered by Bayan