این روزها - تا اواسط اردیبهشت.

  • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۰۳

برای تو.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • جمعه ۱۴ ارديبهشت ۰۳

گربه و زنبق.

این قصه‌ی یه عروسک گربه و یه گلدون زنبقه که از پشت شیشه و پرده‌ی اتاق ساختمون‌های روبه‌روی دوطرف خیابون، سایه‌ی همدیگه رو می‌بینن و یک روز که می‌فهمن اوضاع خیلی خرابه، تصمیم می‌گیرن تا باهم برن و طبیعت رو نجات بدن.

پ.ن: این که آیا واقعاً در آخر می‌تونن موفق به انجام این کار بشن یا نه، به‌نظرم اهمیتی نداره. مهم اینه که تصمیم می‌گیرن تا باهم این کار رو انجام بدن. یه عروسک گربه و یه گلدون زنبق؛ کنار هم! همین بس نیست؟

  • دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۰۳

این یه خیاله.

  • يكشنبه ۹ ارديبهشت ۰۳

چه کنم؟ (یک)

چه کنم با این کهنه‌رویا؛ با این کمند غم؛ با این دام سراب‌؟ چه کنم با خودی که توام؟ چه کنم با تویی که مایی؟ چه کنم با کلمات سکوت؟ چه کنم با پوزخند بی‌جوابی؟ چه کنم با تاول‌های نرسیدن؟ چه کنم با میل فرار؛ با دلتنگی رفتن‌؛ با شرم بازگشتن؟ چه کنم با این افسون هزارسودا؟ چه کنم با فریب بیهوده‌ی هیچ بودن؟ چه کنم با این‌همه چه کنم؟ 

  • دوشنبه ۳ ارديبهشت ۰۳

خوابم می‌آد.

من نمی‌‌دونم دارم چکار می‌کنم، نمی‌دونم باید چکار کنم و حتی نمی‌دونم چکار باید می‌کردم، نمی‌دونم؛ هیچی نمی‌دونم، فقط خوابم می‌آد. خیلی هم خوابم می‌آد. چند روزه خیلی کم خوابیدم. دوره‌ی جدیدی از زندگی داره شروع می‌شه و من حیران‌تر از قبل فقط خوابم می‌آد. نمی‌دونم چی می‌گن، نمی‌دونم چی می‌گن، نمی‌دونم چی باید بنویسم، فقط خوابم می‌آد. کاش می‌شد مدت‌ها می‌خوابیدم و زمان نگذشته بود، یا شدم کلی گذشته بود. نمی‌دونم. باید برم بخوابم. نه؟

  • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۰۳

چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. عنکبوت پیر می‌گوید!

  • سه شنبه ۲۱ فروردين ۰۳

خاکستری‌تر از تو که سفیدی.

  • دوشنبه ۲۰ فروردين ۰۳

نگاهم نکن.

  • يكشنبه ۱۹ فروردين ۰۳

در سکوت غلیظ. دو.

  • يكشنبه ۱۹ فروردين ۰۳
Designed By Erfan Powered by Bayan